کفشدوزک
به وبللاگم خوش اومدید.. امیدوارم ازش خوشتون بیاد.
طرفدار کدومی؟
ن : p.a 12 ت : سه شنبه 22 مرداد 1392 ز : 18:38 | +

 


.:: ::.


کدوم؟؟
ن : p.a 12 ت : سه شنبه 22 مرداد 1392 ز : 18:36 | +


.:: ::.


شکموها
ن : p.a 12 ت : سه شنبه 22 مرداد 1392 ز : 18:29 | +


.:: ::.


دردسر تو رستوران باکلاس رفتن(طنز)
ن : p.a 12 ت : سه شنبه 22 مرداد 1392 ز : 17:33 | +
چرا نباید به یک رستوران 5 ستاره رفت ؟
 

گارسون : چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟

مشتری : لطفا یک چای !

گارسون : چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟

مشتری: سیلان لطفا

گارسون: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟

مشتری: با شیر لطفا

گارسون: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟

مشتری: شیر غلیظ شده لطفا

گارسون: شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟

مشتری: لطفا شیر گاو.

گارسون: شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟

مشتری: فکر کنم چای بدون شیر بخورم بهتره

گارسون: با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟

مشتری: با شکر

گارسون: شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟

مشتری: با شکر نیشکر لطفا

گارسون: شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟

مشتری: لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید

گارسون: آب معدنی یا آب بدون گاز؟

مشتری: آب معدنی

گارسون: طعم دار یا بدون طعم؟

مشتری: ای بمیـــــــــــری الهــــــــی!!

ترجیح میدم از تشنگی بمیرم فقط به شرط اینکه تو خفه شی و گورتو گم کنی


.:: ::.


انتخاب شما؟
ن : p.a 12 ت : سه شنبه 22 مرداد 1392 ز : 17:26 | +


.:: ::.


تولدت مبارک
ن : p.a 12 ت : سه شنبه 22 مرداد 1392 ز : 17:24 | +

صدای تلفنی مردی  را ازخواب بیدار کرد ان ور خط مادرش بود مرد با عصبانیت گوشی را برداشت و

گفت چرا این وقت از شب مرا بیدار کردی مادر با ارامش وبا همان صدای مهربان همیشگی گفت

  25 سال قبل همین وقت از شب مرا بیدار کرد تنها خواستم بگویم

پسر عزیزم تولدت مبارک


.:: ::.


نظر
ن : p.a 12 ت : سه شنبه 22 مرداد 1392 ز : 17:21 | +

سلاممممم بچه ها جون ..اومدم  ی چیزی بگممممم

هرکی نظر بزاره مطئن باشه ک میام ب وبش و ی عالمه نظر میزارم..و جبران میکنم...

حالا هرکی میخواد وبش نظراش زیاد بشه زوددددددد نظر بزاره

ممنون از تموم کسایی ک نظر دادن


.:: ::.


صورتحساب
ن : p.a 12 ت : سه شنبه 22 مرداد 1392 ز : 17:18 | +
شبی پسر کوچکی یک برگ کاغذ به مادرش داد. او با خط بچگانه نوشته بود:

صورتحساب:

کوتاه کردن چمن باغچه ۵ دلار

مرتب کردن اتاق خوابم ۱ دلار

مراقبت از برادر کوچکم ۳ دلار

بیرون بردن سطل زباله ۲ دلار

نمره ریاضی خوبی که امروز گرفتم ۶ دلار


جمع بدهی شما به من: ۱۷ دلار
مادر که به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب او این عبارات را نوشت:

 

بابت سختی ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی، هیچ

بابت شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم، هیچ

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی، هیچ

بابت غذا، نظافت تو و اسباب بازیهایت، هیچ


و اگر تمام اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه عشق واقعی من به تو هم هیچ است .

وقتی پسر آنچه را که مادرش نوشته بود خواند، چشمانش پر از اشک شد و در

حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد، گفت: مامان دوستت دارم.آنگاه قلم

را برداشت و زیر صورتحساب نوشت: قبلا به طور کامل پرداخت شده! حالا به خاطر ماماناتون یه دونه نظر بدین


.:: ::.


بهترین شبکه
ن : p.a 12 ت : شنبه 19 مرداد 1392 ز : 19:2 | +


.:: ::.


پلاک ماشین
ن : p.a 12 ت : شنبه 19 مرداد 1392 ز : 18:46 | +


.:: ::.


Powered By LOXBLOG.COM Copyright © by brainy
This Template By Theme-Designer.Com